عکسهای آتلیه
تو آتلیه مثل یه خانوم بزرگ ژست میگرفت و هر چی خانوم عکاس میگفت گوش میکرد. حالا اگر من عکاس بودم . محال بود 1 ثانیه هم درست وایسته و همش واسم شکلک در میاورد ...
مهد کودک میره دخمل گلم
دخمل گلم از وقتی میره مهد کودک خیلی چیزا یاد گرفته و کلی بزرگ شده... البته مسئولین مهد خیلی تلاش کردن که قوانین مهد رو بپذیره. اما آخر سر هلنا همه ی مسئولین رو قانع کرد که اونها قوانین هلنا رو بپذیرن خلاصه اینکه هر وقت سر هر کلاسی ( از شیرخوار تا پیش دبستان) بهترباشه و بیشتر خوش بگذره ، هلنا میره سر اون کلاس برای من و بابا حمید هم که فقط خوشحالیش مهمه ... اینم چند تا عکس از هلنای خانومم. ...